مالا، خاطرات زندگی و زندان محمد خوش ذوق است. محمد، در یک خانواده صیادی بزرگ شد. پدرش از صیادان بنام انزلی بود و خود وی نیز در سال های جوانی مدتی را به صیادی در دریای خزز پرداخت. محمد بعد از صیادی، در اداره بندر و کشتیرانی انزلی به تعمیر جرثقیل مشغول شد. در مسیر پر تلاطم زندگی اش، چه آنزمان که برای امرار معاش به دریا می رفت و چه زمانی که کارگر تعمیرکار جرثقیل بود، عمق ستمی را که بر کارگران و زحمت کشان می رفت، با تمام وجود لمس کرد. درک ستم و آگاهی به آن، محمد را در مسیر مبارزه طبقاتی برای رهائی کارگران از بردگی و استثمار قرار داد. با پیروزی قیام ضدسلطتنی مردم ایران، محمد خیلی سریع عنصری سازمانگر و تاثیرگذار در اعتصابات کارگران بندر و چهره محبوب و مردمی در انزلی شد. وی، در سال ۵٨ از سوی سازمان چریک های فدائی خلق ایران، کاندید دور اول مجلس شد.
به دنبال یورش جمهوری اسلامی به سازمان های سیاسی مخالف و دستگیری فعالان سیاسی در سال شصت، زندگی محمد نیز دست خوش تلاطم می شود و به ناچار زادگاهش بندر انزلی را ترک می کند و در تهران به زندگی مخفی روی می آورد. وی، بعد از دو سال زندگی مخفی و در به دری، در مرداد۶٢ توسط پاسدارانی که از انزلی به تهران اعزام شده بودند، در خبابان شاپور دستگیر می شود و به شکنجه گاهش در انزلی منتقل می شود.
نویسنده کتاب مالا، با شرح زندگی و دوران زندان اش، خواننده را قدم به قدم به اعماق چالش های زندگی اش و سلول های تنگ و تاریک و نمناک زندان و اتاق های شکنجه و اعمال وحشیانه دستگاه سرکوب و مرگ جمهوری اسلامی در زندان های تهران، انزلی و رشت و چالوس و لاهیجان می برد.
مالا، محل تلاقی دو وضعیت و دو شرایط ویژه و پلی میان زندگی و مبارزه اجتماعی و زندگی و تجربه در زندان در دهه شصت است. محمد خوش ذوق، بیش از یازده سال از بهترین سال های دوران زندگی اش را در پشت میله های زندان زیر تیغ جلادان جمهوری اسلامی گذرانده است.
مالا، داستان صیادی است که امواج متلاطم و رنگارنگ دریا را با مقاومت در پشت میله های زندان و شکسته شدن و مرگ انسان هائی که دل در گرو ایستادگی داشتند، هموند می کند. نویسنده، با تصویر نخستین روزهای اسارتش در ویلائی در کنار دریای انزلی، که اکنون میزبان مهمانانی از رنگ سرخ و شکنجه گاه همسایکانش بود، خواننده را با شرایط زمانش رودرو می کند:" من را به اتاق بازجوئی بردند. چشم و دست بسته، روی یک تخت سربازی نشاندند. از زیر چشم بند نگاه کردم، داخل سویت های ویلا را کاملا تغییر داده بودند. اتاقی که داخلش نشسته بودم، قبلا تراس بود. اما با دیوارکشی، اتاق بازجوئیش کرده بودند. قبل از سرنگونی حکومت سلطنتی، ساحل این پلاژها، محل فوتبال ما بود. پاسداران گروه ضربت اعزامی از قم، ویلاهای پیشاهنگی را نیز بعد از کشتار مالایان انزلی، مصادره و تبدیل به شکنجه گاه فعالان سیاسی کرده بودند."
برای سفارش کتاب، با آدرس های زیر تماس حاصل نمائید: