بی خبری از دستگیر شدگان اخیر سنندج

 

نگین شیخ الاسلام: هفته گذشته، در همین روز قرار بود، حبیب به دار آویخته شود، توقف حکم اعدام او شادی بسیاری در کردستان و بیرون از مرزهای جغرافیایی کردستان سبب شد، مردم در شهر شیرینی پخش می کردند و این روز فرخنده را جشن می گرفتند، سردمداران رژیم این خوشی را تاب نیاورده و شروع به دستگیری شماری از فعالین مدنی و سیاسی شهر کردند.

 

امروز بعد از یک هفته هنوز خبری از بازداشت شدگان نیست، بسیاری از آن ها با یک تلفن چند دقیقه ی به خانواده هایشان اطمینان دادند، که حالشان خوب است؛ اما آیا می توان باور کرد، در مکانی که ابراهیم لطیف اللهی بر اثر شکنجه جانش را از دست داد، این ها حالشان خوب است؟ آیا این فعالین چه گناهی مرتکب شدند، که بایستی برای یک اظهار همدردی، هفته ی را در بازداشت گاههای اطلاعات ایران بگذرانند؟ یا شاید به زور و شکنجه آن ها را وادار به اعتراف و پر کردن فرم های تک نویسی که هر زندانی سیاسی خود آن را می شناسد، می کنند؟ تا در فردای روز رسانه هایشان را در بوق و کرنا کنند، که حامیان تروریست را در کردستان دستگیر کردیم!


برای کسانی هم چون ما که تازیانه های جمهوری اسلامی را بر جای جای بدن و روان و شخصیت خود حس می کنیم، این دستگیری و بی خبری از سرنوشت این دستگیر شدگان هیچ درنگ و تاملی را برای سکوت بر نمی تابد.

 

پدرام نصراللهی فعال کارگری و زندانی سیاسی سابق، هاشم رستمی فعال کارگری، زاهد مرادیان فعال کارگری، محمود محمودی روزنامه نگار، سعید ساعدی روزنامه نگار، حمید ملک الکلامی فعال محیط زیست، سیمین چایچی شاعر و نویسنده، واحد مجیدی زندانی سیاسی سابق، ژیان ظفری زندانی سیاسی سابق، فاطمه اردلان، افشین شیخ الاسلامی وطنی ،هیوا مسعودی، یحیی قوامی، سه تن از برادران حبیب، زن داداش حبیب، و بیش از ۵ تن دیگر که هویت آنان تاکنون مشخص نشده است. در میان ۵ تن اخیر یکی از آنان زن می باشد که در منزل حبیب بازداشت شده اند.


این دستگیرشدگان که بیشترشان جزو فعالین مدنی و از زندانیان سابق هستند؛ وهرگونه خطری پرونده های آن ها را تهدید می کند، زنی که مادر
۵ فرزند است؛ و سرپرستی کودکان بی سرپرست خود را عهده دار است، آیا تاب این همه تحقیر و شکنجه جمهوری اسلامی را دارد، یا باید باز هم در انتظار حکم های اعدام دیگری باشیم، که اعتراف متهم، آن هم به علت شکنجه، سبب ساز آن خواهد بود، افرادی که امروز در ستاد خبری سنندج هستند، همه ی آن ها پیشتر ضربه های شلاق، قه پان، آب سرد، انفرادی های کثیف وعدم بهداشت و حمام را تجربه کردند، این تجربه بعضی ها را آزموده تر کرده و بعضی ها را هراسان تر، اما در هر دو صورت اینان با خطری آشنا دست به گریبانند.