دانشجویان دانشگاه تربیت معلم: آپارتاید جنسی نهایت تحجر است

 

دانشجویان دانشگاه تربیت معلم در نامه ای به رئیس این دانشگاه ضمن برشمردن مشگلات خوابگاهی و صنفی خود،  نوشتتند: ما دانشجویان منتقد فضا را آکنده از خفقان می بینیم. نفس هایمان برای بیان داشته ها و پنداشته هایمان به شماره می افتد. آمارهای علمی اثبات کرده است که تنگی فضای سیاسی در دانشگاه، تبعات فوق العاده منفی ای همچون فقر فرهنگی، کاهش حس مسئولیت و بی تفاوتی دانشجو نسبت به محیط و جامعه اش را به بار می آورد. دانشجو را همچون تک سلولی ای می کند که تنها منافع خودش برایش مهم است. گرایش به سمت مواد مخدر به شدت افزایش می یابد. روحیه،نشاط و انرژی بی پایان جوانی، پتک سرکوب را بر سر می بیند که یا باید برای فرار به بیراهه رود و یا در مکان و زمانی نامناسب همچون دمل سر باز کند." در بخش دیگری از این نامه آمده است: جای بسی تعجب است که با همه ی مشکلات کوچک و بزرگی که دانشگاه و دانشگاهیان با آن مواجه هستند چطور مسئولین توجه خود را معطوف تفکیک جنسیتی پارک، جدایش اتوبوس خواهران و برادران، تفکیک فضای بخش مرجع و دیگر فضاهای مطالعاتی کرده اند؟!

 

آپارتاید جنسی نهایت تحجر است. کجای ایران پارک خانم ها و آقایان جدا از هم است؟! کجای ایران اتوبوس ها جدا از هم است؟! چنین شرایطی اوایل انقلاب را به یاد می آورد که با کشیدن پرده فضای نشستن برادران و خواهران در کلاس های درس دانشگاه جدا و با دستور امام، این اقدامات متحجرانه متوقف شد. بیم آن می رود که مسیرهای رفت وآمد و درب ورودی دانشگاه نیز به مرور زمان جدا شود و طالبانیسم به اوج خود برسد. اسلام واقعی را نمی توان با اقدامات ظاهرسازانه اجرا نمود. مبرهن است که چنین تغییراتی در روند طبیعی ای که برای دانشجویان جا افتاده بود توهینی به شعور و ادراکشان است.

 

در باب حجاب باید گفت که حجاب یک مسئله است نه مشکل! و باید برای این مسئله راه حل فکری پیدا کرد نه جبری. مابین حجاب و بی حجابی مرز ظریفی وجود ندارد که هرکس در دایره ی حجاب با آن تعریف نامشخص، قرار نگرفت بی حجاب باشد. از سوی دیگر به صرف اینکه حکومت اسلامی است نمی توان مدعی بود که همه ی مردم، مسلمان ومجبور به پیروی از همه ی جزئیات شریعت ثانویه ی اسلام هستند. همانگونه که در مدینه، پیامبر، یهودیان را برای پیروی از چنین شرایعی مجبور نمی ساخت نباید کسانی را که بی اعتقاد هستند و یا اعتقادی سست به اسلام دارند برای پیروی از احکامی که خود مسلمانان نیز در اجرای کامل آن کم کاری می کنند؛ در منگنه قرار داد.

حجاب یک مسئله ی کاملاً شخصی می باشد اما بی حجابی می تواند مسئله ای حکومتی باشد. اندیشه را با قلم می توان کاشت نا با جبر چماق. همانطور که رضاخان با دستور کشف حجاب نتوانست کسانی را که مایل نبودند مجبور به بی حجابی کند؛ اکنون نیز نمی توان حجاب را با تفکیک جنسی و فشار، اندیشه ی غالب جامعه کرد. پوشش یک انسان مسئله ای است که در ذهن او شکل می گیرد و اندیشه را فقط با گفتمان اندیشمندانه می توان تغییر داد.

 

‏دوشنبه‏، 2010‏/10‏/25

 

http://www.kanoon-zendanian.org/index.html