قتلهای
خانوادگی
زنان آینهی
تمام نمای معضلات
اجتماعی
در پس هر یک
از این قتلها
میتوان سایهی
معضلات
اقتصادی،
تبعیضات
اجتماعی و
قوانین
نابرابر را
دید که دست در
دست فرهنگ
خشونتزای
حاکم، از میان
زنان قربانی
میگیرد.
"غیرت و تعصب"
چیزی نیست جز
خشنترین
تجلی حس
مالکیت مرد بر
جسم و سرنوشت
زن؛ حس
مالکیتی که
حتا پس از
طلاق نیز
فروکش نمیکند.
شهرزاد
نیوز: کمتر از
دو هفتهی
پیش، بررسی
نیروی
انتظامی از
قتلهای رخ
داده در 5 ماههی
اول سال جاری
اعلام شد. در
این بررسی
بدون آن که به
تعداد قتلهای
رخ داده در
این دوره
اشارهای شده
باشد، اعلام
شد که 8/27 درصد
قتلها توسط
بستگان مقتول
صورت گرفته
است. به عبارت
دیگر از هر 4
نفر یک تن به
دست بستگانش
به قتل رسیده
است. اما نکتهی
قابل توجه این
بررسی درصد
زنانی است که
توسط بستگان
خود به قتل میرسند.
سرهنگ
مصطفایی،
معاون مبارزه
با جرایم جنایی
پلیس آگاهی،
در این رابطه
گفت: "در بررسی
نسبتهای
میان قاتل و
مقتول در قتل
توسط بستگان،
قتل زن توسط
شوهر بیشترین
سهم را داشته
است ... در بین
مجموع
قربانیان
مونث در کشور
حدود 63 درصد آنها
توسط بستگان
نزدیک یا درجه
یک خود به قتل
رسیده اند". به
عبارت دیگر از
هر سه زن، دو
تن توسط
بستگان خود به
قتل رسیدهاند
و قتل زن توسط
شوهر در صدر
قتلهای
خانوادگی
قرار داشته
است.
نیروی
انتظامی حاضر
نیست آمار قتلها
را منتشر کند
و همه میدانند
که این مساله
تنها به قتلها
منحصر نمیشود؛
اخبار و آمار
مربوط به
طلاق،
ازدواج، و جرائم
یا منتشر نمیشوند
و یا به شکل
"مهندسی شده"
انتشار مییابند.
اما آن جا که
پای لاپوشانی
قتل زنان توسط
همسر یا سایر
بستگانشان در
میان است،
خانوادهها
نیز نقش
دارند. حفظ
"آبرو" و یا
همنوایی
خانواده با
قاتل سبب
مسکوت ماندن
قتل زنان میگردد.
دکتر
حسین باهر،
رفتارشناس،
علت مسکوت
ماندن قتلها
را چنین بیان
میکند: "مردم
به خاطر ترس
از آبروريزي
مايل به انتشار
اخبار درون
خانواده خود
نيستند و
مسوولان و
رسانهها نيز
به دليل اينكه
ممكن است
انتشار اين
اخبار موجب از
بين رفتن قبح
خشونت و تبليغ
در جامعه شود،
از انتشار آن
خودداري ميكنند".
نوک
کوه یخ
علیرغم
لبفروبستن
خانوادهها و
لاپوشانی
دولت، جسته و
گریخته
اخباری از این
قتلها به
رسانهها درز
میکند. با
توجه به آنچه
گفته شد، روشن
است که این موارد
را باید تنها
نوک کوه یخ
قلمداد کرد.
با نگاهی گذرا
به برخی
پایگاههای
اینترنتی که
اخبار حوادث
را منعکس میکنند،
در کمتر از 2
هفته به
اخباری
درمورد قتل زنان
در چارچوب
خانواده برمیخوریم
که فشردهی آنها
به این شرح
است:
روزنامه
خراسان، 30
شهریور
مرد
جوانی
دخترخواندهی
12 سالهاش را
تا سرحد مرگ
کتک زد، سپس
پیکر بیجان
او را به
بیمارستان
برد و خود
گریخت. دختر در
اثر شدت
جراحات جان
سپرد. گزارش
پزشکی قانونی
حاکی است در
تمام نقاط بدن
دختر آثار
شکنجه وجود
داشته و جمجمهاش
شکسته است.
مرد
پس از دستگیری
اظهار داشت
بارها از دختر
خواندهاش که
کریستال مصرف
میکرده
خواسته بود به
استفاده از
مواد مخدر پایان
دهد اما دخترک
وقعی نگذاشته
است. روز
حادثه مرد
وقتی متوجه میشود
دختر باز
موادمخدر
استفاده کرده
به جان او
افتاد. در
ادمهی
توضیحات مرد
روشن میشود
که وی و
همسرش، مادر
دختر، هر دو
معتادند. مرد
دربارهی
دخترخواندهاش
گفت: دخترم
درس نميخواند
چون شوهر اول
همسرم افغاني
بود و او شناسنامه
نداشت تا به
مدرسه برود.
تهران
امروز، 5 مهر
در
شیراز مردی
همسر سابق و
دختر خردسالش
را کشت و دوست
همسرش را زخمی
کرد. او دوماه
پیش از حادثه
از همسرش جدا
شد و دادگاه
سرپرستی دختر
را به زن داد.
مرد در روز حادثه
ابتدا حمید،
دوست همسر
سابقش را به
خارج شهر
کشانده و با
شلیک گلوله
زخمی کرد. سپس
همسر سابق و
دخترش را به
بهانهی گردش
به خارج از
شهر برد و به
آنها شلیک
کرد. زن درجا
فوت کرد و
دختر خردسال
یک روز بعد در
بیمارستان
جان سپرد.
روزنامه
خراسان، 5 مهر
در
مشهد مرد
معتادی همسر 24
سالهاش را در
خواب کشت. وی
یک بار از
همسرش جدا شده
و دوباره رجوع
کرده بود. شب
حادثه پس از
مصرف موادمخدر
هنگامی که
همسر و فرزند
دوسالهاش
خوابیدند با
چاقویی که از
قبل تدارک
دیده بود،
همسرش را کشت
و متواری شد.
وطن
امروز، 6 مهر
مرد
36 سالهای 2 زن
پرستار را در
تهران به قتل
رساند. وی در اعترافاتش
گفت به فریبا،
یکی از دو زن
مقتول، علاقه
داشته و میخواسته
با او ازدواج
کند اما فریبا
بارها به او
پاسخ رد داده
بود. روز
حادثه در خانهی
خدیجه،
پرستار دیگر
مقتول، با دو
زن درگیر شد و
هر دو را به
قتل رساند.
تهران
امروز، 11 مهر
مردی
همسر سابقش را
به شکل فجیعی
به قتل رساند.
وی پس از
دستگیری به
قتل اعتراف
کرد و گفت به این
دلیل که همسر
سابقش حاضر
نبوده
سرپرستی دختر خردسالشان
را به او بدهد
وی را به قتل
رسانده است.
دادگاه
سرپرستی را به
زن داده بود.
مرد به گفتهی
خودش هر وقت
تمایل داشت،
میتوانست به
دیدن فرزندش
برود اما نمیتوانست
با این مساله
کنار بیاید که
سرپرست فرزندش
نباشد. روز
حادثه به
بهانهی
دیدار فرزند
به خانهی
همسر سابقش
رفت و با
چاقویی که
همراه داشت او
را مثله کرد.
سر زن را از
بدنش جدا کرد،
کنار جنازه
قرار داد و
دختر خردسالش
را همراه خود برد.
در تحقیقات
پلیس روشن شد
که این مرد
سابقهی کودک
ربایی داشته و
به همین دلیل دادگاه
خانواده
سرپرستی
فرزند
خردسالشان را
به زن داده
بود.
وطن
امروز، 13 مهر
قتل همسر با
اسلحه شکاری
در
مسجدسلیمان
مردی پس از یک
مشاجره،
اسلحهی
شکاری را
برداشت و از
فاصلهی یک
متری به همسر 57
سالهاش شلیک
کرد. زن درجا
کشته شد.
قتلها
را میتوان
لاپوشانی کرد،
عوامل را نه
اما
علت قتلهای
خانوادگی و به
ویژه قتل زنان
توسط وابستگان
مرد چیست؟
معاون
مبارزه با
جرایم جنایی
پلیس آگاهی
این جا به
ناگزیر
عواملی را
برمیشمارد
بدون این که
به نقش دولت،
قوانین نابرابر
و فرهنگ خشونتزای
حاکم اشارهای
کند. او میگوید:
"ابعاد مختلف
مسائل
اجتماعی نظیر
شرایط
اقتصادی، وضعیت
فرهنگی و
منطقهای نقش
قابل ملاحظهای
در وقوع این
قتلها دارد
ولی عامل اصلی
و مهم در وقوع
قتل توسط بستگان
رفتارها و
ارتباطات
فردی است".
دکتر
باهر قدری
مساله را
بازتر میکند.
او بیکاری،
اعتیاد،
بالارفتن
خشونت و
بدبینی و
نمایش فیلمهای
خشونتبار را
در ارتکاب قتلهای
خانوادگی
موثر میداند
و به مسالهی
"غیرت و تعصب"
نیز اشاره
دارد که "از
ديرباز در
خانوادهها و
مردم ايراني
وجود داشته
است به طوري
كه آنان با
شعار «غيرتي
بودن» به خود
اجازه ميدهند،
دست به چنين
خشونتهايي
بزنند".
در
پس هر یک از
این قتلها میتوان
سایهی
معضلات
اقتصادی،
تبعیضات
اجتماعی و
قوانین
نابرابر را
دید که دست در
دست فرهنگ
خشونتزای
حاکم، از میان
زنان قربانی
میگیرد.
"غیرت و تعصب"
چیزی نیست جز
خشنترین
تجلی حس
مالکیت مرد بر
جسم و سرنوشت
زن؛ حس مالکیتی
که حتا پس از
طلاق نیز
فروکش نمیکند.
لببستن
خانوادهها
به بهانهی
"آبرو"داری،
دست مردان را
در قتل زنان
خانواده
بازمی گذارد و
لاپوشانی
دولت تنها چشمفروبستن
بر عواقب
اجتماعی
فرهنگ خشونتزا
و زن ستیز
حاکم است.